سربازانی که برای یافتن سرباز رایان تعیین شده اند و باید او را به خانه برگردانند باید بتوانند حساب کار خودشان را بکنند. رئیس ستاد ارتش به آنها برای اهداف تبلیغاتی دستوری صادر کرده است: سرباز رایان را نجات دهید. بازگشت رایان باعث تقویت روحیه در جبهه می شود و چهره انسانی به قتل عام در ساحل اوماها می بخشد و مادر رایان که پیش از این سه پسرش را در جنگ از دست داده، دیگر مجبور نیست تلگراف ناجور دیگری به کلکسیون خود اضافه کند. اما هشت مرد حاضر در این ماموریت نیز پدر و مادر دارند و علاوه بر این، آنها آموزش دیده اند تا آلمانی ها را بکشند، نه اینکه جان خود را برای شیرین کاری های تبلیغاتی به خطر بیندازند. یکی از مردها غر می زند: بهتره این یارو، رایان، ارزشش رو داشته باشه.
معرفی فیلم Saving Private Ryan
فیلم سینمایی نجات سرباز رایان، یک فیلم جنگی و حماسی محصول سال ۱۹۹۸ است که به کارگردانی استیون اسپیلبرگ و نویسندگی رابرت رودات ساخته شدهاست. داستان این فیلم در سال ۱۹۹۴ و زمانی در ذهن رودات شکل گرفت که داشت از بنای یادبود چهار برادر کشته شده در جنگ داخلی ایالات متحده آمریکا دیدن میکرد. رودات تصمیم گرفت تا داستانی شبیه به آنها در جنگ جهانی دوم بنویسد. او فیلمنامه را نوشت و در اختیار مارک گوردون قرار داد. نهایتاً استیون اسپیلبرگ به عنوان کارگردان انتخاب شد. فیلم نجات سرباز رایان، با استقبال خوبی از سوی تماشاگران و منتقدین روبهرو شد. این فیلم به صورت جهانی، ۴۸۱٫۸ میلیون دلار در گیشه فروش داشت که آن را به پرفروشترین فیلم سال ۱۹۹۸ تبدیل کرد. آکادمی علوم و هنرهای سینما این فیلم را نامزد ۱۱ جایزه اسکار کرد، از جمله اسپیلبرگ که جایزه بهترین کارگردانی را برد. نجات سرباز رایان در سال ۱۹۹۹، وارد شبکه ویدئویی خانگی شد که ۴۴ میلیون دلار فروخت.
نقد و بررسی فیلم نجات سرباز رایان
در اسطوره شناسی هالیوود، ورق نبردهای بزرگ با اقدامات قهرمانانه بر می گردد. در فیلم نجات سرباز رایان ساخته استیون اسپیلبرگ، هزاران مرد که همزمان وحشت زده و دریازده و اکثراً آشخور هستند، در برابر آتش مسلسل آلمانی ها پرتاب می شوند. ورود به اوماها برای نجات رایان بیچاره نبود. رایان فقط مهره ای بود که کله گنده ها با آن خودشان را نجات دهند.
سکانس آغازین فیلم به اندازه هر فیلم جنگی که تا به حال دیده ام دارای جزئیات گیرا و پر واقعیت است و شاید بیشتر از آنها. از لحاظ وحشت و شدت با فیلم Platoon الیور استون برابری می کند و از نظر وسعت از آن پیشی می گیرد؛ زیرا در مراحل اولیه برپایی خون، نیروهای مهاجم و دشمن هرگز چشم در چشم نمی شوند، بلکه صرفاً گلولهها با سرعت و شدت سرسام آور خود سر و دست و پا قطع میکنند.
دوربین اسپیلبرگ اثری از اکشن ندارد. هدف سبک او همین است. برای ورود هر سرباز به ساحل، بزمی از گلوله برپا شده، بزمی از خون، جهنمی از صدا و هر چیز وحشتناکی که فکرش را بکنید. صحنههای ابتدایی زمان را تکه تکه می کند، مانند سربازی که بازویش را گم کرده. گیج می رود، گیج می ایستد و در معرض آتش بیشتری قرار می گیرد، نمی داند بعد از آن چه باید بکند و سپس خم می شود و بازویش را برمی دارد، گویی بعداً به آن نیاز پیدا خواهد کرد.سکانس ورود به ساحل برای تعیین فاصله بین کسانی که دستور داده اند تا سرباز رایان نجات پیدا کند و کسانی که به آنها دستور داده شده و تکه تکه میشوند ضروری است. برای سروان میلر (تام هنکس) و افرادش، نشستن به ساحل اوماها رفتن به میان آتش جهنم بود اما برای فرمانده ارتش جورج سی. مارشال (هارو پرِسنل) در دفترش در واشنگتن، جنگ خیلی بعید و دور و سخنمحور به نظر می رسد و او نامه ای را که آبراهام لینکلن در مورد پسرانش که در جنگ داخلی مرده اند، برای تسلیت خانم بیکسبی از بوستون نوشته بود، ارزشمند می داند. مشاوران او حکمت و در واقع امکان انجام ماموریت برای نجات رایان را زیر سوال می برند، اما او پارس می کند: “اگر پسره زنده باشه، یکی رو می فرستیم تا پیداش کنه… اونو از جهنم بیرون می کشیم.” این امر مرحله دوم فیلم را تنظیم می کند، که در آن میلر و افرادش به مناطق فرانسوی که هنوز به طور فعال توسط آلمانی ها مورد مناقشه قرار دارد، نفوذ می کنند، در حالی که تک تک آنها دلیل این دستور را زیر سؤال می برند. همه افراد میلر قبلاً با او خدمت کرده اند، به جز سرجوخه اوفام (جرمی دیویس)، مترجمی که آلمانی و فرانسوی را عالی صحبت می کند، اما هرگز از روی عصبانیت شلیک نکرده و تقریباً تا حد بی اختیاری دچار وحشت شده. من آنجا با Upham همزاد پنداری کردم و گمان می کنم که بسیاری از بینندگان صادق با من موافق باشند: جنگ توسط غیرنظامیانی مانند او انجام شد که زندگی آنها را برای واقعیت نبرد آماده نکرده بود.
نقطهی عطف فیلم Saving Private Ryan
به نظر من نقطه عطف فیلم نجات سرباز رایان زمانی اتفاق می افتد که اسکادران بر روی یک لانه مسلسل آلمانی قرار می گیرد که از یک رادار محافظت می کند. دور زدن آن و اجتناب از درگیری ممکن است. در واقع، این امر پیروی از دستورات است. اما آن ها تصمیم می گیرند به محل حمله کنند، و این نوعی شورش از جانب آنهاست: با یه خطر انداختن جانشان، کاری را انجام می دهند که برای انجام آن به فرانسه آمده اند، به جای کاری که مقامات ارشد از آنها می خواهند.
کاری که اسپیلبرگ می کند
همه چیز به مرحله سوم اشاره می کند، زمانی که سرباز رایان پیدا می شود و سربازان تصمیم می گیرند که چه کاری انجام دهند. اسپیلبرگ و فیلمنامه نویسش، رابرت رودات، کاری ظریف و نسبتاً زیبا انجام داده اند: آنها یک فیلم فلسفی درباره جنگ، آن هم تقریباً به طور کامل از نظر اکشن ساخته اند. فیلم نجات سرباز رایان چیزهایی درباره جنگ می گوید که به همان اندازه پیچیده و دشوار است که هر مقاله نویسی می تواند بیان کند و اسپیلبرگ آن را با تصاویر گسترده و قوی، با خشونت، با ناسزا، با اکشن و با رفاقت انجام می دهد. می توان حتی متفکرانه ترین ایده ها را با ساده ترین کلمات و اعمال بیان کرد و این کاری است که اسپیلبرگ انجام می دهد. اثرگذاری فیلم دوچندان است، زیرا او عقاید خود را با احساسات و نه با کلمات بیان می کند. استیون اسپیلبرگ به اندازه هر فیلمساز زنده ای از نظر فنی مهارت دارد و به دلیل موفقیت بزرگش، به هر منبعی که نیاز دارد دسترسی دارد. هر دوی این حقایق برای اثربخشی فیلم نجات سرباز رایان مهم هستند. او می داند که چگونه احساسات خود را در مورد مردان جنگی منتقل کند و برای این کار، ابزار، پول و همکارانی عالی در اختیار دارد.
فیلم نجات سرباز رایان یک تجربه قدرتمند است. من مطمئن هستم که بسیاری از مردم در طول آن گریه خواهند کرد. اسپیلبرگ بهتر از هر کارگردانی از زمان چاپلین در City Lightsمیداند چگونه تماشاگران را به گریه بیاندازد. اما گریه پاسخی ناقص است که مخاطب را از قلاب فیلم خارج می کند. این فیلم تجسم ایده ها است. پس از اینکه تجربه فوری شروع به محو شدن کرد، پیامدهای فیلم باقی می مانند و در شما رشد می کنند.
جهت دانلود فیلم Saving Private Ryan به سایت انیمه لیست، مرجع دانلود انیمه، فیلم و سریال مراجعه فرمایید.